همانطور که گفته شد افکار از چنان قدرتی برخوردارند که میتوانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابراین باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیتها و کامیابیهای بزرگی دست یابیم. ۱) نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم. ۲) لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راههای تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم. ۳) لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم. ۴) سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید» ۵) افکار خود را متوجه خوبیها و جنبههای مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبتنگر شویم. ۶) با خوشبینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشههای جدید مثبت شکل گیرند. ۷) هر روز صبح که از خواب بر میخیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسماءالله روز خود را با نشاط و خوشبینی آغاز کنیم. ۸) از افراد منفینگر یا موقعیتهایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی میشوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم. ۹) به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی تواناییهای خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیشبینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازهای مهم هستند که ما آنها را مهم میپنداریم. ۱۰) به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم. ۱۱) از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم. ۱۲) به ندای منفی درونی خود و تلقینهای مخرب و نگران کنندهی دیگران بیتوجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم. ۱۳) به قدرت بیکران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترینها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید. ۱۴) از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم. ۱۵) در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم. ۱۶) در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.) ۱۷) از چشم و همچشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی میشود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم. ۱۸) هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم میرسیم. ۱۹) قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد. ۲۰) برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که میتوانیم آنها را از بین ببریم. ۲۱) از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی میشود خودداری کنیم. ۲۲) خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسودهای داشته باشیم. ۲۳) از انزوا و گوشهگیری که باعث ایجاد افکار منفی میشود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم. ۲۴) هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم. ۲۵) ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشدهایم به رختخواب نرویم. ۲۶) هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم. ۲۷) اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است. ۲۸) خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث میشود تا افکار ناراحت کننده و منفی جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهند. اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینهای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمیشوند. فقط باید این شعار را فراموش نکنیم: ▪ اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگیمان متحول میشود.
۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه
همانطور که گفته شد افکار از چنان قدرتی برخوردارند که میتوانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابراین باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیتها و کامیابیهای بزرگی دست یابیم. ۱) نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم. ۲) لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راههای تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم. ۳) لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم. ۴) سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید» ۵) افکار خود را متوجه خوبیها و جنبههای مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبتنگر شویم. ۶) با خوشبینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشههای جدید مثبت شکل گیرند. ۷) هر روز صبح که از خواب بر میخیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسماءالله روز خود را با نشاط و خوشبینی آغاز کنیم. ۸) از افراد منفینگر یا موقعیتهایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی میشوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم. ۹) به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی تواناییهای خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیشبینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازهای مهم هستند که ما آنها را مهم میپنداریم. ۱۰) به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم. ۱۱) از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم. ۱۲) به ندای منفی درونی خود و تلقینهای مخرب و نگران کنندهی دیگران بیتوجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم. ۱۳) به قدرت بیکران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترینها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید. ۱۴) از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم. ۱۵) در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم. ۱۶) در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.) ۱۷) از چشم و همچشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی میشود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم. ۱۸) هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم میرسیم. ۱۹) قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد. ۲۰) برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که میتوانیم آنها را از بین ببریم. ۲۱) از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی میشود خودداری کنیم. ۲۲) خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسودهای داشته باشیم. ۲۳) از انزوا و گوشهگیری که باعث ایجاد افکار منفی میشود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم. ۲۴) هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم. ۲۵) ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشدهایم به رختخواب نرویم. ۲۶) هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم. ۲۷) اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است. ۲۸) خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث میشود تا افکار ناراحت کننده و منفی جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهند. اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینهای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمیشوند. فقط باید این شعار را فراموش نکنیم: ▪ اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگیمان متحول میشود.
۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه
دوست دارید چه هدیهای از شوهرتان بگیرید؟
دوستی میگفت: «میدانم زنها چی میخواهند، اینکه شوهرشان پول زیادی در اختیار آنان بگذارد و آنها خرج بکنند!؟» او اشتباه میکرد، چرا که هر زنی به راحتی میتواند پولی که در اختیارش میگذارید را خرج کند، اما او با این چیزها نمیتواند نیازهای عاطفیاش را برطرف کند چرا که او به شوهرش احتیاج دارد। از طرفی خیلی از مردها عشق خود را با هدیههای رویایی که شخصی است نشان میدهند به راستی میدانید همسرتان چه هدایایی را دوست دارد؟ یعنی میدانید همسر شما اگر ماشین ظرفشویی هدیه بگیرد خوشحال میشود یا یک شاخه گل سرخ؟ آنچه که در ادامه میخوانید نمونههایی از هدایایی است که خانمها خیلی دوست دارند।یک شاخه گل، کارتهای تبریک، عطر، جواهرات، نامهای که خودتان نوشته باشید، لباسی که دوست دارد، گلدان قشنگ، مجسمههای سرامیکی، کتاب شعر و یا حتی ماندن یک شب در هتل و به اینها شکلات! را هم اضافه کنید। به یاد داشته باشید که خرید هدیهای کوچک و ارزان و تقدیم آن به شکلی خوشایند، میتواند برای او جالب توجهتر باشد। (الن کریدمن) در کتابش تحت عنوان (راز دلبسته کردن زن) و یا (چراغ دل زنت را روشن کن) مینویسد: جرالد میگفت: همسرم، برشتوک را هر روز صبح با شیر میخورد، به خاطر همین موضوع، به سوپرمارکت رفتم و یک جعبه بزرگ برشتوک خریدم و آن را با یک گره پاپیونی بستهبندی و یادداشتی هم ضمیمهاش کردم: (برای بهترین و کاملترین زنی که میشناسم.) میتوانم به شما بگویم آن شب آمدنم به خانه خیلی استثنایی بود، چنین هدیه کوچکی برای او مفهوم بسیاری داشت. و یا (چیپ) یک بسته شکلات خرید و آن را در کیف همسرش گذاشت و یادداشتی هم ضمیمه آن کرد که روی آن نوشته بود: (به همسر بینظیرم که همیشه به من خوبی و عشق میدهد.) زمانی که مرد به سرکارش رسید، زن به او تلفن کرد که بگوید با این کارش روز خوبی را برای او تدارک دیده است. یا یکی دیگر از دوستانم میگفت: من هر روز صبح خیلی زود سر کار میرفتم، شب قبل به گلفروشی رفتم، یک شاخه گل رز و یک شاخه گل زنبق خریدم و صبح روز بعد به همراه یادداشتی در کنار بالش زنم گذاشتم.بر روی یادداشت نوشته بودم: (گلهای رز قرمز هستند و بنفشهها آبی، گرچه من در محل کارم هستم، به تو فکر میکنم.) شب که به خانه آمدم با من مثل یک سلطان رفتار شد. تصورم این بود که برای خوشحال کردن همسرم به پول فراوان احتیاج دارم، اما دریافتم که دو شاخه گل به اندازه یک کت خز موثر است. یا دیگری یک مجسمه عقاب سرامیکی خرید و یادداشتی به آن چسباند که روی آن نوشته بود: (زمانی که تو در کنارم هستی، من از عقاب بالاتر پرواز میکنم) سپس آن را در جایی که مطمئن بود، زنش پیدا میکند، گذاشت. آن مجسمه سرامیکی حالا جزو یکی از داراییهای باارزش اوست.(آلن کروفی) میگوید: تمامی این مردها از اینکه وقتی بخواهند فکر خود را به کار بیندازید، چقدر خلاق خواهند بود، حیران شدند. هدیههایی که آنها دادند، شاید کوچک بود، اما برای همسرانشان دنیایی ارزش و نتایجی جالب توجه به همراه داشت. هر آنچه را تصمیم میگیرید به همسرتان هدیه بدهید و مطمئن باشید که هدیهای کامل است. همیشه کار اضافی نیز انجام دهید، اگر هدیهتان گلدان است، در آن گل بگذارید، اگر هدیه وسیله موسیقی است، یادداشتی کوچک روی آن بگذارید، اگر امکان پیچیدن هدیه هست، آن را بستهبندی کنید. چون زنها دوست دارند بستهبندیها را باز کنند، اگر هدیه شما یک ظرف شیرینی است، در آن حتما شیرینی بگذارید. و زنی میگفت پس از ۲۵ سال ازدواج، هنوز اولین سالگرد ازدواجم را به یاد دارم. شوهرم آن روز را فراموش کرده بود، ابتدا تصور میکردم که او شوخی میکند، اما شوخی در کار نبود. من تمام روز را گریه کردم، سرانجام در حدود ساعت هشت شب، او شتابان به فروشگاهی رفت و یک ظرف مخصوص شکلات خرید و به خانه آورد، وقتی آن ظرف را دیدم بلندتر گریه کردم، برای آن که میدانستم در خرید آن اصلا فکر نکرده است چون من رژیم داشتم و او یک ظرف شکلات خریده بود( !او حتی درک این را نداشت که در آن ظرف شکلات بگذارد.) زنی دیگر میگفت: شوهرم در خانوادهای بزرگ شده است که عادت به خریدن هدیه ندارند، او هرگز ندیده بود که پدرش برای مادرش گل بیاورد، از این رو واقعا تصور نمیکرد که روزهای تولد یا سالگردها اهمیت دارند.
گروه اینترنتی مبین
سخنان امام صادق(علیه السّلام) با طبیب هندى درباره ی شگفتی هاى خلقت انسان
ربیع حاجب مى گوید: روزى طبیبی هندى در مجلس منصور کتاب طب مى خواند، در حالى که امام صادق علیه السّلام در آنجا حضور داشت. چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام ششم علیه السّلام گفت: دوست دارى از دانش خود به تو بیاموزم؟ حضرت فرمود: نه، زیرا آنچه من مى دانم از دانش تو بهتر است. طبیب پرسید: تو از طب چه مى دانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى، و خشکى را با رطوبت درمان مى کنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامى گذارم و براى تندرستى دستور پیامبر را به کار مى برم که فرمود: «شکم خانه درد است، و پرهیز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته باید عادت داد».طبیب گفت: طب جز این چیزى نیست. امام گفت: مى پندارى که من این دستورها را از کتاب هاى بهداشتى یاد گرفته ام؟ گفت: آرى، امام فرمود: من این ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟ طبیب گفت:البته من. امام علیه السّلام فرمود: اگر این چنین است من از تو سؤالاتى مى پرسم، تو پاسخ بده. گفت: بپرس.امام صادق(علیه السّلام) سئوالات زیر را از طبیب هندی پرسیدند: "چرا جمجمه ی سر چند قطعه است؟ چرا موى سر بالاى آن است؟ چرا پیشانى مو ندارد؟ چرا در پیشانى خطوط و چین وجود دارد؟ چرا ابرو بالاى چشم است؟ چرا دو چشم مانند بادام است؟ چرا بینى میان چشم هاست؟ چرا سوراخ بینى در زیر آن است؟ چرا لب و سبیل بالاى دهان است؟ چرا مردان ریش دارند؟ چرا دندان پیشین، تیزتر و دندان آسیاب، پهن و دندان بادام شکن بلند است؟ چرا کف دست ها مو ندارد؟ چرا ناخن و مو جان ندارند؟ چرا قلب مانند صنوبر است؟ چرا شُش دو تکه است و در جاى خود حرکت می کند؟ چرا کبد(جگر) خمیده است؟ چرا کلیه مثل دانه لوبیاست؟ چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مى گردند؟چرا گام هاى پا میان تهى است؟ "طبیب هندی در پاسخ به تمامی سئوالات بالا گفت : نمی دانم.امام فرمود: من علّت اینها را مى دانم. طبیب گفت: بیان کن. امام فرمود: *جمجمه به دلیل اینکه میان تهى است، از چند قطعه آفریده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ویران مى شد، لذا چون چند قطعه است، دیرتر مى شکند. *موى در قسمت بالای سر است، چون از ریشه ی آن روغن به مغز مى رسد و از سر موها که سوراخ است، بخارات بیرون مى رود و سرما و گرمایى که به مغز وارد مى شود، دفع می شود.*پیشانى مو ندارد، براى آنکه روشنایى به چشم برسد. *خط و چین پیشانی نیز عرقی را از سر می ریزد، نگه می دارد تا وارد چشم ها نشود و انسان بتواند آن را پاک کند، مانند رودخانه ها که آب های روى زمین را نگهدارى مى کنند. ابروها بالاى دو چشم قرار دارند تا نور به اندازه ی کافی به آنها برسد. اى طبیب، نمى بینى وقتی شدت نور زیاد است، دست خود را بالاى چشم ها می گیری تا روشنى به مقدار کافی به چشم هایت برسد و از زیادى آن پیشگیرى کند؟!*بینى بین دو چشم قرار دارد تا روشنایى را بین آنها به طور مساوی تقسیم کند. *چشم ها شکل بادام هستند تا میل دوا در آن فرو برود و بیرون آید. اگر چشم چهار گوش یا گرد بود، میل در آن به درستی وارد نمى شد و دوا به همه جای آن نمى رسید و بیماری چشم درمان نمى شد. *خداوند سوارخ بینى را در زیر آن آفرید تا فضولات مغز از آن پایین بیاید و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بینی در بالا بود، نه فضولات از آن پایین مى آمد و نه بوی چیزی را در مى یافت. *سبیل و لب را بالاى دهان آفرید، تا فضولاتى را که از مغز پایین می آید نگه دارد و خوراک و آشامیدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از پاک کند. *براى مردان محاسن(ریش) را آفرید تا نیازی به کشف عورت(پوشاندن سر) نداشته باشند و مرد و زن از یکدیگر مشخص شوند.*دندان هاى پیشین را تیز آفرید تا گزیدن آسان گردد، و دندان هاى آسیاب را براى خرد کردن غذا پهن آفرید، و دندان نیش را بلند آفرید تا دندان هاى آسیاب را مانند ستونى که در بنا به کار مى رود، استوار کند. *دو کف دست را بى مو آفرید تا سودن به آنها واقع گردد. اگر کف دست مو داشت، وقتی انسان به چیزی دست می کشید به خوبی آن را حس نمی کرد. *مو و ناخن را بى جان آفرید، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زیباست. اگر جان داشتند، بریدن آنها همراه با درد زیادی بود.*قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باریک قرار داد تا در ریه ها در آید و از باد زدن ریه خنک شود. *کبد را خمیده آفرید تا شکم را سنگین کند و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بیرون رود. *کلیه را مانند دانه لوبیا ساخت، زیرا منى قطره قطره در آن مى ریزد و از آن بیرون مى رود. اگر کلیه چهار گوش یا گِرد بود، اولین قطره مى ماند تا قطره دوم در آن بریزد و آدمى از انزال لذت نمى برد. زمانی که منى از محل خود که در فقرات پشت است، به کلیه می ریزد، کلیه چون کرم بسته و باز مى شود و کم کم منی را به مثانه مى رساند.*خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد، تا انسان به جهت پیش روى خود راه رود، و به همین علت حرکات وى میانه است، و اگر چنین نبود در راه رفتن مى افتاد. *پا را از سمت زیر و دو سوى آن، میان باریک ساخت، براى آنکه اگر همه پا بر روی زمین قرار می گرفت، مانند سنگ آسیاب سنگین مى شد. سنگ آسیاب چون بر سر گردى خود باشد، کودکى آن را بر مى گرداند و هر گاه بر روى زمین بیفتد، مردی قوی به سختى مى تواند آن را بلند کند.آن طبیب هندى گفت: این ها را از کجا آموخته اى؟ فرمود: از پدرانم و ایشان از پیامبر و او از جبرئیل، امین وحى و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را داند. طبیب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترین مردم روزگارى.راستى چه شگفت انگیز است که حضرت صادق علیه السّلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى که وسیله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه ای از شهر مدینه براى یک طبیب هندى شگفتی هاى خلقت انسان را با دلایل محکم بیان مى فرماید.
منبع:سایت طعام اسرار
۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه
توسط دکتر محسن ناصری
مدیر گروه طب سنتی ایران
دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده فنی و مهندسی
ورود به سایت